قلم
بنویس تو از نا گفته هایمزاسرار درون و حال زارمقلم بنویس تو از سر درونمزدرد و رنج واز قلب صبورمقلم بنویس از این نا مردمی هاز حرفای دروغین ز تهمت های بی جاقلم بنویس دلی پر درد دارمز این دنیای فانی،ای خدا من شرم دارمقلم بنویس زفقر و ظلم بی دادبرای مرد و زن با داد و فریادقلم بنویس زدوران جوانیز بیکاری ،زبی پولی ، از آن جیب های خالیقلم بنویس ز آن شب های سرد بی بخاریمیان کوچه و پس کوچه ها با جیب خالیقلم بنویس که بابام نا خدا بودهمه عمرش به کشتی، با خدابودقلم بنویس با شرم و خجالتزدن مشتی به چشمم با شقاوتقلم بنویس دلی پر درد دارمزیاران و ز خویشان من کمی هم حرف دارمقلم بنویس در عهد کروناشدن پر پر چه مردم بی مداواقلم بنویس زخردسالی که چون بادی همی بگذشتخوشی ها و اقایی های آن دوران همی بکذشتقلم بنویس که ماهم کودکان کار بودیمشب و روز دائما در فکر نان و آب بودیمقلم بنویس زدرس و مشق تکلیفزکار در کوره آجر پزی همراه با کیفقلم بنویس که بابایم فقیر بودهمی زحمت کش و لاکن قوی بودقلم بنویس نویسنده مراد استمعلم هست ،امیر و اوعلی در هر کلام استقلم بنویس که آهویی غلام استغلام آن شه والا سریر ارتضا است + نوشته شده در پنجشنبه هجدهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت توسط امیر علی آهویی (حاج مراد) | آهوان AHVAN ...
ادامه مطلبما را در سایت آهوان AHVAN دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : salamahvan بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:15