آهوان  AHVAN

ساخت وبلاگ
تاریخ آهوان، شب ۲۷ رجب سال ۱۴۰۱ را فراموش نخواهد کردگرچه روزها و هفته ها و ما ه ها و سالها می گذرد ولی هنوز عکس ها و تصاویری زیبا و بیاد ماندنی محفل قرانی دهه ۷۰ در البوم خاطرات آهوانی ها رخ نمایی می‌کند... در جلسات و محافل گوناگونی از این رخداد و محفل همراه با تصاویر بارها گفته شد ... یادش بخیر ...گروه تواشیح بچه های روستای آهوان در محفل انس با قران اوایل دهه هفتاد ... عکسهای بجا مانده از قاریان و حافظان کلام وحی ... حاج جواد پناهی ...استاد حسن زاده ....و پیر غلامان و خادمان قرانی همچون حاج عباسعلی آهویی و حاج میرزا علی آقا و از همه مهمتر سرهنگ سید خلیل حسینی و سرهنگ هروی... حاج علی اکبر آهویی و مرحوم حاج سید علی اکبر سید حسبنی ... اری امشب شب بعثت رسول الله خیلی از آن بزرگواران در بین ما نیستند بقول سرهنگ سبد خلیل حسینی چقدر زیبا گفت شاید در سی سال آینده خیلی ها که امشب در این عکس ها هستند دیگر نباشند ... بگذریم ... عصر جمعه ۱۴۰۱/۱۱/۲۸ همه نگاه ها به سمت و سوی مسجد آهوان بود ... از روزها قبل دعوت نامه ها ارسال شده بود و از طریق شبکه های اجتماعی اطلاع رسانی گسترده ای انجام شده بود دوستان زحمت درست کردن جایگاه را کشیده بودند ... وارد مسجد شدیم چندین دوربین فیلم برداری ،همراه با عکاسان و فیلم برداران آماده ثبت این همایش بزرگ و بیاد ماندنی در روستای آهوان بودند ... به اتفاق دوستان در مسجد چایی صرف شد گروه تواشیح ( اقایان علی نجمی ،حسن نجمی ،حسین آهویی و حجه الاسلام حاج شیخ محمد ابراهیم آهویی ) در حال تمرین بودند و مهیا برای اجرای اصلی ... ادامه دارد ... + نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت توسط امیر علی آهویی (حاج مراد)  |  Ad آهوان  AHVAN ...ادامه مطلب
ما را در سایت آهوان  AHVAN دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : salamahvan بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:15

قلم بنویس تو از نا گفته هایمزاسرار درون و حال زارمقلم بنویس تو از سر درونمزدرد و رنج واز قلب صبورمقلم بنویس از این نا مردمی هاز حرفای دروغین ز تهمت های بی جاقلم بنویس دلی پر درد دارمز این دنیای فانی،ای خدا من شرم دارمقلم بنویس زفقر و ظلم بی دادبرای مرد و زن با داد و فریادقلم بنویس زدوران جوانیز بیکاری ،زبی پولی ، از آن جیب های خالیقلم بنویس ز آن شب های سرد بی بخاریمیان کوچه و پس کوچه ها با جیب خالیقلم بنویس که بابام نا خدا بودهمه عمرش به کشتی، با خدابودقلم بنویس با شرم و خجالتزدن مشتی به چشمم با شقاوتقلم بنویس دلی پر درد دارمزیاران و ز خویشان من کمی هم حرف دارمقلم بنویس در عهد کروناشدن پر پر چه مردم بی مداواقلم بنویس زخردسالی که چون بادی همی بگذشتخوشی ها و اقایی های آن دوران همی بکذشتقلم بنویس که ماهم کودکان کار بودیمشب و روز دائما در فکر نان و آب بودیمقلم بنویس زدرس و مشق تکلیفزکار در کوره آجر پزی همراه با کیفقلم بنویس که بابایم فقیر بودهمی زحمت کش و لاکن قوی بودقلم بنویس نویسنده مراد استمعلم هست ،امیر و اوعلی در هر کلام استقلم بنویس که آهویی غلام استغلام آن شه والا سریر ارتضا است + نوشته شده در پنجشنبه هجدهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت توسط امیر علی آهویی (حاج مراد)  |  آهوان  AHVAN ...ادامه مطلب
ما را در سایت آهوان  AHVAN دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : salamahvan بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:15

در صبحگاهان پنجم اردیبهشت ماه هزارو سیصد هفتاد و سه،...وقتی بوی طراوت گلهای یاس و رز همراه با تصویر زیبای شقایقها ،با چهچه زیبای چکاوک ها و قناری ها همراه شد مرغ خوش خبر صبح در بیمارستان ۲۲ بهمن نیشابور ، خبر از تولد یک دختر داد، که نامش را فرزانه نهادیم ،خنده بر لبانش خستگی را از جسم جان می برد و حال و هوای درونش موجی از نگفته دارد ...دخترم...شاید غرور پدرانهیا دل مشغولی های‌ روزمره و خستگی های جسم و جان...اجازه نمی‌دهد هر روز بگویم دوستت دارم...اما امروز روز توست روز تولدتبهترین بهانه من... برای زنده بودن...دوستت دارمتولدت مبارک بهانه زندگیم فرزانه جان + نوشته شده در سه شنبه پنجم اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت توسط امیر علی آهویی (حاج مراد)  |  آهوان  AHVAN ...ادامه مطلب
ما را در سایت آهوان  AHVAN دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : salamahvan بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1402 ساعت: 15:15